روز های ترانه و اندوه

خاطرات یک عشق
 
درباره وبلاگ

 

آخرين نوشته ها

 

نويسندگان

 

پيوند ها

 

آرشيو مطالب

 

پيوندهاي روزانه

 

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 54
تعداد نظرات : 34
تعداد آنلاین : 1

Alternative content




 
زیبایی یک زن Beauty of a Woman

The beauty of a woman Is not in the clothes she wears… The figure she carrie
Or the way she combs her hair
زیبایی یه زن به لباسهایی که پوشیده… ژستی که گرفته
و یا مدل مویی که واسه خودش ساخته نیست

The beauty of a woman must be seen from her eyes
Because that is the doorway to her heart, The place where love resides
زیبایی یه زن باید از چشماش دیده بشه
به خاطر این که چشماش دروازه ی قلبش هستند، جایی که منزلگه عشق میتونه باشه

The beauty of a woman Is not in a facial mole
But true beauty in a woman is reflected in her soul
زیبایی یه زن به خط و خال صورتش نیست
بلکه زیبایی واقعی یه زن انعکاس در روحش داره

It is the caring that she lovingly gives
The passion that she shows
The beauty of a woman
With passing years-only grows

محبت و توجهی که عاشقانه ابراز میکنه
هیجانی که در زمان دیدار از خودش بروز میده
زیبایی یک زن هست
چیزی که با گذشت سالیان متمادی افزایش پیدا میکنه


شنبه 29 بهمن 1390برچسب:, توسط shima



لحظه ی فریب

نگاهی خیره ,                  چشمی پرهوس ,             قالبی تهی,            

وجودی خاموش ,             سایه ای پر ملال,                  لحظه ای پر شتاب,

ره به کجا می برد؟

به ذهن خوابیده ی جوانه ای یا به درازنای آمال وآرزوی تشنه ای            

در تیره روشنایی های فریب قدم بر می دارد

راه را بسته است و چشم ها را خواب کرده

و با انسان های گم شده از خویش پیوند دارد.

و در این برهه

رقصیدن شاپرک در میان مرداب یا رسیدن نور در تاریکی محال است.

صدایی باید بیاید صدایی یا آوازی از روشنایی,

از نور

صدایی که طعم تلخ بی خبری را پر از حلاوت و شیرینی فهمیدن کند.


شنبه 29 بهمن 1390برچسب:, توسط shima




پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, توسط shima



دوست دارم


پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, توسط shima



عشق

بهانه ی آسمان برای

باریدن تو هستی

تو آیین بهاری

در مسلخ عشق


پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, توسط shima



چشم به راه


پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, توسط shima



چه می شد اگر روشنایی آفتاب و گل را برای

چشمهای همیشه بسته توصیف می کردیم.


پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, توسط shima



مولانا

 

شد ز غمت خانه سودا دلمدر طلبت رفت به هر جا دلم
در طلب زهره رخ ماه رومی نگرد جانب بالا دلم
فرش غمش گشتم و آخر ز بخترفت بر این سقف مصفا دلم
آه که امروز دلم را چه شددوش چه گفته است کسی با دلم
از طلب گوهر گویای عشقموج زند موج چو دریا دلم
روز شد و چادر شب می درددر پی آن عیش و تماشا دلم
از دل تو در دل من نکته​هاستآه چه ره است از دل تو تا دلم
گر نکنی بر دل من رحمتیوای دلم وای دلم وا دلم
ای تبریز از هوس شمس دینچند رود سوی ثریا دلم

 


پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, توسط shima



جستجو

 

چشم هایم این راه تاریک بی انتها را انتظار میکشد

 

 

و دستهایم همچنان بر برگه های خشک بی آرزو ,آرزو حک می کنند

 

 

و پاهایم هنوز بر شن های بی حاصل زندگی قدم می گذارند و قلبم هنوز به امید روزنه ی روشنی از عشق پاک می تپد.

 

 

هنوز به دنبال چشم های پاکی هستم که بی ریا بودن را در یک تگاه معنا کند.

 

 

هنوز تک تک گلبرگهای دلم برای رسیدن شبنمی انتظار می کشند.

 

 

هنوز ستاره های امید در چشمه ی زلال دلم می رقصد.

 

و هنوز به امید رهایی از زندان عشق های ظلمانی ره می پیمایم.


پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, توسط shima



ماه و سنگ

اگر ماه بودم به هر جا که بودم

سراغ تو را از خدا می گرفتم

وگر سنگ بودم به هر جا که بودم

سر رهگذار تو جا میگرفتم

اگر ماه بودی, به صد ناز شاید

شبی بر لب بام من می نشستی

وگر سنگ بودی, به هر کجا که بودم

مرا میشکستی, مرا می شکستی....


دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, توسط shima



چراغ چشم تو

ابری ترین هوا رو  

تو چشم تو میبینم

شبها به زیر بارون به یاد تو می شینم

حالا شبها که نیستی

چشمهای من می باره

آغاز گریه ها رو به یاد من می یاره.

 


یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, توسط shima



راز عشق

عشق یعنی لحظه های التهاب

عشق یعنی لحظه های ناب ناب

عشق یعنی قطره و دریا شدن

عشق یعنی دیده بر در دوختن

عشق یعنی در فراقش سوختن


یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, توسط shima



خورشید جاودانی

در صبح آشنایی شیرین مان , ترا

 

گفتم که مرد عشق نآی , باورت نبود

 

در این غروب تلخ جدایی ,  هنوز هم

 

 می خواهمت چو روز نخستین , ولی چه سود!

 


پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, توسط shima



رموز عشق...

ما درس عشق , از خط دلدار خوانده ایم

سر رموز عشق , از آن یار خوانده ایم

آیات حسن یار ,  که پنهان ز خلق بود

از صفحه ی جمال , به تکرار خوانده ایم

موجود ذات , جمله ز آثار یار ماست

اظهار سر یار , به اسرار خوانده ایم

مقصود کار بر رخ دلدار ما همه

حرف یقین ز خط رخ یار خوانده ایم

هر سطر از خودی دور کرده ایم

در درس , عشق جمله به یکبار خوانده ایم

چون از خیال تو آشفته ی تو ایم

این نکته شریف , که یک بار خوانده ایم.

 


پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, توسط shima



غفلت...

به نام خدا

عقربه های ساعت قدیمی یمان چه بیگانه اند با یکدیگر و دقایق چه کم به مهمانی میروند تقدیر چه بی رحمانه میراند ارابه خود را روی اجساد زمان چهره ی ماه از فرط انتظار بیهوده است. غبار غم بر چهره تکیده ات روی دیوار اتاقم نشسته کسی به در نمی کوبد طمع تلخ انتظارسالیان سال است که با من عجین شده گردغم بر روی گیسوان مشکینم که روزگارانی تداعی شب برایت بود نشسته.چه کنم که چشمانم از انتظار خسته نمی شود صدای زنگ تلفن سکوت خانه را در هم شکست پنداشتم که باز هم غریبه است  صدای نفسهایت را شناختم تو بودی پروردگارا انتظارم به پایان رسید زنگ انتظار از چهره ی آینه زدودم قلبم تولدی دوباره یافت گویی او نیز مژده ی آمدنت را می داد ایوان کهنه خانه مان را آب و جارو کردم چهره گل خندید .پروانه جان گرفت .شمع شعله بر آورد .راه و رسم شیشه ای میزبان اقاقی های باغچه یمان شد . شال قرمزم که نشان از تو داشت روکشی کردم تا نبینی سپیدی زلف مشکینم را. گلدان شمعدانی را سیراب کردم .دسته گلی چیدم با تمام احساسم آراستمش .بلبل ترانه ای دیگر سرود و با تمام وجود تقدیم عشقمان کردم .ماهی قرمز تنگ طاقت ماندن نداشت جلبک را از حوضچه راندم ماهی قرمز را میهمان حوضچه کردم همه شوق آمدنت را داشتند اما صد افسوس که در چوبی خانیمان جز سکوت چیزی برای سکوت نداشت ناگهان بلبل از خواندن ایستاد .چهره ی ماه در آب شکست .ماهی در حوضچه دق کرد و مرد. گل چهره بر خاک کشید . پیچک تنهایی بر گلدان دلم پیچید .پروانه زمزمه ی جدایی نجوا کرد . زوزه ی باد نقاب بر چهره ی شمع کشید بید مجنون حیاط بر مزار انتظار گیسوانش را افشاند گونه هایم بر میزبانی اشکهای سرد و پر حسرتم شتافت . با خود گفتم: نامه ای برای او می نگارم تا شاید تسکین دردم باشد .لرزش دستانم تاب گرفتن قلم را در دست نداشت ناگهان کلمات بر روی صحفه ی سفید کاغذ این گونه نقش بستند که دیگر چشمانم را به در گره نخواهم زد .اشک حسرت را از چشمانم می زدایم ناقوس خانه ی دلم یاد تو را تکرار نخواهد کرد تو رسم  بی وفایی را حریم این خانه نمودی این حریم را خواهم شکست طراوت میدهم خاک باغچه ام را با یاد او که سالیان سال است صداقت از چشمانش موج میزند او که طاقت دیدن اشکهایم را ندارد بوسه می زنم بر دستان پاکش سجاده ی دعا بر خانه ی دل می گسترانم و چهره بر خاک می سایم تا که او ببخشد غفلتم را....

 


سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, توسط shima